مفهوم عشق در ازدواج و تفاوت آن در ذهن مرد و زن
در زمینه میزان آگاهی های امور پایه در زمینه شناخت خودمان در درون و شناخت رفتار اجتماعی مان در بیرون در این مقاله به بررسی واژه (( عشق )) میپردازیم . بسیاری از جوانان و گاها افراد میانسال ، در مراجعه به مطب من در گفتارشون از لغت عشق و عاشق شدم استفاده میکنند .
اما آیا مفهوم عشق در زن ها و مردها یکسان است ؟
امروزه نگاهی که به مفهوم عشق میشه با گذشته متفاوته . لغت عشق بیش از هر لغت دیگری مورد سوء استفاده قرار گرفته . در لغت انگلیسی عشق رو با love بازگو میکنند . از عشقی که همبرگر دارند از لاو ااستفاده میکنند تا به خدا برسه و پدر و مادرش .
و عموما مردم اون آگاهی های علمی ای رو که میتونن درباره عشق داشته باشن رو ندارن . به تعداد آدم ها نگاه و نظر مختلف به مسائلی چون عشق وجود داره .
عشق یک احساس و هیجان است که نتیجه ی شناخت آگاهی است .
یعنی وقتی زنی رو میشناسید و با اون فرد آشنای آشنای میشید و از او شناخت پیدا میکنید . این شناخت به علاوه شناخت اون فرد با شناخت خودتون هم همراه است .
این با تصور و توهمی که از افراد داریم متفاوت است .. چون تصور و توهم از طرف مقابل باعث یک بیماری میشه که اون رو به اشتباه عشق میدونن .
مطالعات نشان میدهند که بالاترین مرحله احساس و هیجان در دانستن است . یعنی شناختی رو از زن یا مردی پیدا میکنید . تا اونجایی که راحتی اون آدم اندازه راحتی خودتون ، خوشحالی اون آدم اندازه خوشحالی خودتون ، لذت بردن اون فرد اندازه لذت خودتون و همه جوانب زندگیتون به هم وابسته و مشترک میشه .
همانطور که در بالا مطالعه کردید ، شناخت خود هم در این وسط نقش ایفا میکند و شناخت طرف مقابل تنها یک روی سکه است .
درباره شناخت خود این تعریف را در ذهن خود داشته باشید :
" من یک خبرم در خودآگاه که بیش از هر خبر دیگری انرژی روانی من متوجه اوست "
لین به این معنیه که فرض کنید از صبح تا شب اگر بیست مرتبه به فرزندانتون فکر کرده اید ، حدود دو هزارر بار به خودتون فکر کردید . در این مفهوم هیچ چیز ، جز در شرایط استثنایی به اندازه خوده من اهمیت نداره و موضوع ذهن من نیست.
روزی که شما عاشق میشید ، طرف مقابلتون هم از این به بعد کنارتون می ایسته و شما از اون رهایی ندارید . در اینجا دیگه فراموشی و یادم رفتش و ... مطلقا معنا نداره . یعنی اون آدم که شما عاشقش شدی مثل سایه کنار شما خواهد بود و در درون شما رضایت اون آدم به اندازه خود شما اهمیت پیدا میکنه .
این حال و هوا و احساسی که دارید به شدت ویژه هست . یعنی یه چیزیه که شبیه رابطه با هیچ چیز دیگه ای نیست . نه رابطه مادر و فرزند ، نه رابطه دوتا دوست و... .
این احساس یک احساس استثناء ی هست . یعنی مثلا شما با چیزی در زندگیتون مواجه شدید که تاحالا تو زندگیتون نه دیدید و نه شنیدید .
علاوه بر این این حس یک حس منحصر به فرده . یعنی فقط اوست و هیچ کس دیگر مثل او نیست . یعنی دیگرانی به این اعتباری که برای او قائل هستیم وجود ندارند . مثل اینکه وقتی که شما فرزند پسر یا دختری دارید تنها اونها دختر و پسر شما هستند . بچه های دیگه چه خوب و چه بد اصلا اون جایگاه دختر و پسر خودتون رو برای شما ندارن .
اصولا برانگیختگی اول مرد برای شروع یک رابطه طولانی مدت جنبه جنسی دارد . در حالی که برانگیختگی ابتدایی زن از یک احساس امنیت سرچشمه میگیره .
ریشه اصلی و اساسی عشق بین دختر و پسر رابطه جنسی است . اما رابطه جنسی در زن و مرد برابر نیست . یعنی رابطه جنسی برای زن و مرد دو چیز متفاوته .
حتی طبیعت هم در این زمینه برابری رو حفظ نکرده . شما در رابطه جنسی به عنوان یک مرد با خارج از اون چیزی که هستید ( نعوظ که به یک معنی حتی ندارید و بعد از شروع رابطه بدست میارید ) رابطه پیدا میکنید . در حالی که یک زن باید بدن یک مرد رو اون هم در یک شرایط خاص ، به بدن خودش وارد کند تا بتونه لذت جنسی در یک رابطه رو تجربه کنه .
این است که شما میبینید در طول تاریخ ، حتی در میان حیوانات ، به دلیل اینکه قاعدع در بیشترشون اینچنینه جنس نر است که دنبال جنس ماده میدود و به نوعی خودش رو به ماده تحمیل میکند .
زن به این علت از یک رابطه دیر دل میکند که سخت به رابطه ای دل میبندد .
اما دل بستن زن به این علت سخت است که دل بستنشان احساس امنیت میخواد ، احساس خاطر آسوده و ... رو لازم داره همین امر باعث سخت دل کندن زن از مرد هم میشود .